عاشقانه عكس,اس ام اس,داستان,شعر و جملات عاشقانه
|
||||||||||||||||
|
کلیک کن
شب تولدم همه گفتن آرزو بکن شعمتو فوت کن....
چشمام بستم آرزو کردم و شمع فوت کردم...
مامانم گفت من میدونم چی آرزو کردی...پول...
خواهرم گفت ماشین...
دوستام گفتن ی عشق پولدار و خوب ...
من به همشون نگاه کردم و خندیدم ...تو دلم گفتم...
آرزو کردم شمع تولد سال دیگه ام رو سنگ قبرم روشن کنید و جای من باد شمع خاموش کنه....
به سلامتی اون شب... من دلم می خواهد .... ساعتی غرق درونم باشم ... عاری از عاطفه ها .... تهی از موج و سراب ... دور تر از رفت ... خالی از هر چه ظرف .... من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من .... من دلم تنگ خودم گشته و بس ....
نوشته شده در دو شنبه 27 مرداد 1393برچسب:مطلب عاشقانه,عاشق شدن های الکی,
توسط عـاشق تــنـهــا
کاش هرگز به جرم عاشق شدنهای الکی به خود نبالیم کاش وقتی احساسمان ته کشید همه را جز خودمان مقصر ندانیم کاش عمرمان را به بطالت نگذرانیم کاش هوس را جای عشق به خود تحمیل نکنیم "من هنوزم برای احساست احترام قائلم نه اشتباه نکن از جانم بیشتر دوستت دارم... ... ... بیا..ما بی گناهیم اما مقصر ...برای من همیشه مقدسی..دوستت دارم... برایم کف زدند..........و در آغوشم گرفتند تایید و تشویقم کردند.......... کـه آخر فراموشت کردم دیگر تا ابد بر لبانم لبخندی تصنعی مهمان است اما........بین خودمان باشد............ هنوزم تنــــــــــها دلبرکم تو هستی رویای من باش، آسمان
بگذار برایت رویا ببافم
بگذار بدون ریمل، بدون ماتیک، بدون رنگ های مصنوعی برایت رویا ببافم
بگذار از همیشه ماندنت در دلم برایت رویا ببافم
بگذار با هیچ کس شریک ـت نشوم، بگذار رویا ببافم که همیشه ی روزها لباس ت با من هماهنگ باشد، فقط من ..
بگذار رویا ببافم لعنتی
حرف هایی که به سختی کلمه می شوند
نوشته شده در یک شنبه 26 مرداد 1393برچسب:خالکوبی عشق,
توسط عـاشق تــنـهــا
نوشته یک پزشک: دیروز کلینیک بودم پسری اومد اسم یه دخترو رو دستش خالکوبی کرده بود... گفت:میخوام پاکش کنم. پرسیدم:اسم کیه؟ گفت:اسم عشقم...میخوام پاکش کنم ی اسم دیگه بنویسم... گفتم:مگه دوتاهم عشق میشه؟! گفت:نه یدونس! پرسیدم:چه عشقیه که بخاطرش درد خالکوبی تحمل کردی؟ گفت:عشقی که دیروز تو دفترخونه ازدواج با عشقش تازه فهمیدم اسمشو بهم دروغ گفته بود!
میخای بری ....برو... میخای بخند...بخند.... میخای ترکم کنی.....بکن... من دیگه نیازی بهت ندارم... هر روز و هر شب... جای خالیت رو با.... یه دنیا بغض... چند تا sms.... یه سکوت تلخ... یه اسمون تاریک.... یه بغل گریه...یه هوای دلهره.... و............................... دلتنگی های نفس گیر... پر میکنم...جای خالیت رو... تو میخواهی بری...برو.... نیازی بهت نیست!!!!!!!!!!
میخای بروی برو....باشه قبول ...برو....
فقط قبل رفتن یه چیزایی رو باید یادت بمونه...
باید یادت بمونه که اجازه نداری اهنگی رو که من دوس دارمو گوش بدی...
اجازه نداری تو خاطراتم بگردی....
اجازه نداری تو خیالم ولو شی....
تو اجازه نداری تو خیالم باهام حرف بزنی...
دیگه اجازه نداری...
تو حق نداری...حق نداری....هواییم کنی...حق نداری...
فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نوشته شده در یک شنبه 5 مرداد 1393برچسب:عاشقانه,
توسط عـاشق تــنـهــا
یه روز بهم گفت: «میخوام باهات دوست باشم؛آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام» بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام» یه روز دیگه بهم گفت: «میخوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام» بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام» یه روز دیگه گفت: «میخوام برم یه جای دور، جایی كه هیچ مزاحمی نباشه بعد كه همه چیز روبراه شد تو هم بیا آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام» بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام» یه روز تو نامهش نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا كردم آخه میدونی؟من اینجا خیلی تنهام» براش یه لبخند كشیدم وزیرش نوشتم: «آره میدونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام» یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت:
ادامه مطلب |
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|
||||||||||||||
تمامی حقوق این وبلاگ و از اینجور چیزا برای این وبلاگ محفوظ است |باز نویسی شده توسط : شارژفا |