روزی مجنون از روی سجاده شخصی رد شد!
مرد نماز را شکست و گفت :مردک درحال راز و نیاز با خدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی...؟!
مجنون لبخندی زد و گفت :من عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم تو چگونه عاشق خدایی و مرا دیدی....!؟!؟
عاشقانه عكس,اس ام اس,داستان,شعر و جملات عاشقانه
|
||||||||||||||||
|
کلیک کن
روزی مجنون از روی سجاده شخصی رد شد! |
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|
||||||||||||||
تمامی حقوق این وبلاگ و از اینجور چیزا برای این وبلاگ محفوظ است |باز نویسی شده توسط : شارژفا |